به سوی فهم فناوری نرم (۵۳)
باسمه تعالی
به سوی فهم فناوری نرم (53)
فناوری نرم در مذاکره
مقدمه
مذاکره یکی از مهارتهای ضروری در دنیای امروز است که در عرصههای مختلف از جمله تجارت، دیپلماسی، حقوق و حتی زندگی شخصی کاربرد دارد. در این راستا، استفاده از فناوری نرم بهعنوان یک ابزار تحلیلی به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا فرایند تصمیمگیری را به شیوهای مؤثرتر، انسانیتر و پیچیدهتر مدیریت کنند. فناوری نرم به مجموعهای از مدلها، روشها و ابزارهای تحلیلی اطلاق میشود که بر پایه روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه تصمیمگیری استوار است و در شرایط پیچیده مذاکره کاربرد فراوانی دارد.
در این یادداشت، به تحلیل فناوری نرم در مذاکره و تأثیر آن بر روند مذاکرات خواهیم پرداخت. همچنین، سه تکنیک کلیدی تحقیق در عملیات نرم به صورت کلی در این زمینه مورد بررسی قرار خواهند گرفت: نظریه بازی (Game Theory)، تئوری دِرام (Drama Theory) و تحلیل تقابلی (Confrontation Analysis)
فناوری نرم در مذاکره
فناوری نرم به مجموعهای از ابزارها، مدلها و روشهای تحلیلی گفته میشود که بر اساس مفاهیم روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه تصمیمگیری، بهمنظور بهبود کیفیت تعاملات انسانی و تحلیل رفتارها در محیطهای پیچیده به کار میروند. این ابزارها اغلب بهجای استفاده از دادههای سخت و مدلهای کمی، به دنبال درک عمیقتر از روابط انسانی، روانشناسی طرفین و زیرساختهای غیرملموس هستند. در زمینه مذاکره، فناوری نرم بهویژه به تحلیل رفتارهای غیرکلامی، باورهای پنهان و ساختارهای روانشناختی طرفین مذاکره توجه دارد. از آنجا که مذاکره معمولاً با پیچیدگیهای انسانی زیادی همراه است، فناوری نرم میتواند به عنوان ابزاری برای حل تعارضها، ایجاد همفکری و بهینهسازی فرآیندهای تصمیمگیری مورد استفاده قرار گیرد .در این راستا، تحلیلهای نرم بهویژه در موقعیتهای بحرانی و دشوار، امکان درک و کنترل بهتری از تحولات غیرمنتظره و رفتارهای طرفین فراهم میآورند. استفاده از مفاهیم و تکنیکهای مربوط به فناوری نرم در مذاکره، به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا بهجای تمرکز صِرف بر توافقات سطحی، به فهم عمیقتری از ساختارهای ذهنی، اهداف بلندمدت و نقاط کور روابط برسند.
نظریه بازی در مذاکره
نظریه بازی یکی از پرکاربردترین و شناختهشدهترین ابزارهای تحلیلی در علم اقتصاد، مدیریت و رفتارشناسی است که به تحلیل تعاملات استراتژیک میان افراد یا گروهها میپردازد. در این نظریه، هر فرد (یا طرف مذاکره) بهعنوان یک “بازیکن” در نظر گرفته میشود که تصمیماتش نهتنها بر نتایج خودش، بلکه بر نتایج دیگران نیز تأثیرگذار است. هدف اصلی این تحلیلها، درک بهترین استراتژیهایی است که هر بازیکن میتواند برای رسیدن به حداکثر سود خود اتخاذ کند، با در نظر گرفتن استراتژیهای رقیب.
در زمینه مذاکره، نظریه بازی به مذاکرهکنندگان این امکان را میدهد که بهطور استراتژیک انتخابهای خود را تحلیل کنند و از بازیهای “برد-برد”، “برد-باخت” و “بازنده-بازنده” آگاه شوند. این تحلیل به آنها کمک میکند تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنند و از تفاوتهای روانشناختی و استراتژیک طرف مقابل بهرهبرداری کنند.
کاربرد در مذاکره
بازیهای تکرارشونده: در مذاکرههایی که طرفین در موقعیتهای مختلف با یکدیگر روبهرو میشوند (مانند مذاکرههای تجاری یا بینالمللی)، نظریه بازی میتواند به تحلیل استراتژیهای تکرارشونده کمک کند. در این نوع بازیها، طرفین بهطور مداوم استراتژیهای خود را براساس تجربیات گذشته بهروز میکنند.
استراتژیهای بُرد-بُرد: در برخی مذاکرهها، امکان بهدست آوردن منافع مشترک برای طرفین وجود دارد. استفاده از نظریه بازی به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا این نوع مذاکرهها را شناسایی کرده و به سمت نتیجهای برد-برد هدایت شوند.
بازیهای بُرد-باخت: در شرایطی که طرفین در تضاد منافع هستند و هر یک از طرفین ممکن است به قیمت دیگری پیروز شود، تحلیل نظریه بازی میتواند به هر کدام کمک کند که چطور میتوانند بیشترین منفعت را از این وضعیت کسب کنند.
تئوری دِرام در مذاکره
تئوری درام یکی از رویکردهای تحلیلی مبتنی بر روانشناسی و فلسفه است که بهویژه در تحلیل بحرانها و موقعیتهای پیچیده و بحرانی در مذاکرهها کاربرد دارد. برخلاف نظریه بازی که بهطور عمده به استراتژیهای عقلانی و تصمیمگیریهای منطقی میپردازد، تئوری درام بیشتر بر روی داستانها، نقشها و بحرانهای درونگروهی و فردی تمرکز دارد. این رویکرد بهویژه زمانی کاربرد دارد که طرفین مذاکره درگیر درگیریهای روانی و اجتماعی پیچیدهای هستند که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر روند مذاکرات تأثیر میگذارد.
اصول تئوری دِرام:
در تئوری درام، هر مذاکره بهعنوان یک “درام” یا نمایش در نظر گرفته میشود که در آن طرفین نقشهای خاصی را ایفا میکنند. این نقشها معمولاً شامل شخصیتهای اصلی همچون “قهرمان”، “شرور” و “دستیار” میشوند و هر یک از این شخصیتها انگیزهها، خواستهها و محدودیتهای خاص خود را دارند. در طول مذاکره، این نقشها میتوانند تغییر کرده و در نتیجه، شکل داستان نیز دگرگون شود.
کاربرد در مذاکره:
تحلیل بحرانها و نقاط عطف: در بسیاری از مذاکرات، ممکن است لحظاتی پیش بیاید که طرفین درگیریهایی عاطفی یا روانی پیدا کنند که تأثیر زیادی بر نتیجهگیری مذاکرات دارد. این لحظات بهطور مشابه با یک “بحران” در تئوری درام تعریف میشوند. تحلیل این بحرانها به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا واکنشهای خود را بهتر مدیریت کنند و از تشدید تنشها جلوگیری نمایند.
روایتهای متناقض: گاهی اوقات در مذاکرات، طرفین دارای روایات مختلف و متناقض از حقیقت هستند. این تضاد در روایات میتواند به اختلافات جدی منجر شود. با استفاده از تئوری درام، میتوان این تفاوتها را شناسایی کرد و بهطور مؤثری مدیریت نمود.
بازسازی نقشها: در مواقعی که مذاکره به بنبست میرسد، بازسازی نقشها و ساختارهای درام میتواند به خروج از بحران و حرکت به سمت یک راهحل جدید کمک کند.
تحلیل تقابلی (Confrontation Analysis) در مذاکره
تحلیل تقابلی یا C.A، بهعنوان یک ابزار تحلیلی در مذاکره، به بررسی چالشها، تقابلها و بحرانهایی میپردازد که در روند مذاکره میان طرفین بهوجود میآید. برخلاف سایر رویکردها که بیشتر بهدنبال یافتن بهترین استراتژیها و تصمیمات عقلانی هستند، تحلیل تقابلی بهویژه بر روی مواجهههای انسانی، روانشناسی روابط و قدرتهای پنهان تمرکز دارد. این تحلیل به مذاکرهکنندگان این امکان را میدهد تا پیچیدگیهای روانی، اجتماعی و استراتژیک که ممکن است در تقابلها و درگیریها نهفته باشند را شناسایی کرده و به بهترین شکل از آنها بهرهبرداری کنند.
اصول تحلیل تقابلی:
شناسایی طرفهای درگیر: در تحلیل تقابلی، ابتدا تمام طرفهای مرتبط با وضعیت و درگیری شناسایی میشوند، نهتنها طرفین مذاکره، بلکه ذینفعان دیگر که تأثیرگذار هستند.
تحلیل نیروهای متضاد: این مرحله بهدنبال شناسایی تضادهای موجود در منافع، نیازها و استراتژیهای طرفین است. این تضادها ممکن است ناشی از اختلافات فکری، عاطفی یا حتی اجتماعی باشند.
شبیهسازی بحرانها: تحلیل تقابلی به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا ممکنترین بحرانها و تقابلها را شبیهسازی کرده و برای مواجهه با آنها آمادگی پیدا کنند.
استراتژیهای مقابله: در نهایت، این تحلیل به طرفین کمک میکند تا استراتژیهای مقابلهای و بازسازی ارتباطات خود را طراحی کنند و از تشدید بحران جلوگیری نمایند.
کاربرد در مذاکره:
مدیریت بحران: تحلیل تقابلی در شرایط بحرانی و درگیریهای شدید به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا بحرانها را بهدرستی شناسایی و مدیریت کنند.
مذاکرات سخت: در مذاکرههای دشوار که طرفین در تضادهای شدید هستند، استفاده از تحلیل تقابلی میتواند بهطور مؤثری این تقابلها را مدیریت کرده و به مذاکراتی سازندهتر و کمتر مناقشهآمیز منتهی شود.
شبیهسازی تصمیمات: این تحلیل به مذاکرهکنندگان کمک میکند تا بهترین پاسخها را در مقابل تقابلهای غیرمنتظره آماده کنند.
ترکیب سه تکنیک و نتیجهگیری : ترکیب نظریه بازی، تئوری درام و تحلیل تقابلی میتواند نگاه جامعتری نسبت به مذاکرهها فراهم کند. این سه تکنیک از زوایای مختلف به تحلیل رفتارهای طرفین، تضادها و استراتژیهای مختلف میپردازند و با استفاده از این ابزارها، مذاکرهکنندگان میتوانند بهترین تصمیمات را در شرایط پیچیده اتخاذ کنند .استفاده از فناوری نرم در مذاکره، یک رویکرد پیشرفته و تحلیلی است که میتواند به شکلدهی مذاکرات پیچیده و بحرانی کمک کند. این ابزارها بهویژه در شرایطی که عوامل انسانی و روانشناختی بر فرآیند مذاکره تأثیر میگذارند، میتوانند به مذاکرهکنندگان کمک کنند تا از بنبستها عبور کرده و به راهحلهای مناسب دست یابند.
پیشنهادها:
آموزش و آگاهیبخشی: سازمانها و افراد میتوانند از این تکنیکها برای آموزش مدیران و مذاکرهکنندگان خود استفاده کنند تا مهارتهای نرم مذاکره را تقویت کنند.
پژوهشهای آینده: تحقیقات بیشتر در این زمینه میتواند کاربرد این سه رویکرد تحلیلی را در صنایع مختلف، از جمله کسبوکار، سیاست و روابط بینالملل، گسترش دهد.
جهت دانلود فایل پی دی اف یادداشت اینجا کلیک کنید.
دکتر مهدی حمزه پور
دانشیار گروه علوم تصمیم و سیستمهای پیچیده دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق (ع)
مشاور رئیس و رئیس اندیشکده فناوری نرم دانشگاه امام صادق (ع)
دیدگاهتان را بنویسید